حضرت امام صادق )ع) از پدرانش روایت مى کند، چون ابوبکر پایه هاى خلافت خود را محکم یافت جهت عذر آوردن نزد امام على (ع) مى رود و به حضرت مى گوید: یا اباالحسن به خدا سوگند میل و رغبتى به خلافت نداشتم و خود را از دیگران به این مقام سزاوارتر نمى دانم .
امام على (ع) : اگر مساءله چنین است پس چه چیز تو را به این کار وادار کرد؟
ابوبکر عرض کرد: از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: خداوند امت مرا به گمراهى جمع نمى کند، چون جماعت مردم را دیدم و مخالفانى مشاهده نکردم این مقام را پذیرفتم .
امام على (ع) : آیا من و گروهى چون سلمان ، عمار، ابوذر و... که از بیعت با تو امتناع ورزیدند، افرادى از این امت بودند یا نه؟
ابوبکر: آرى شما و همه ایشان از امت بودید.
امام على (ع) : در این صورت حدیث پیامبر (ص) با مخالفت این گروه را، براى خود دلیل خلافت محسوب مى کنى؟
ابوبکر: من تا خاتمه کار خلافت، از مخالفت ایشان بى اطلاع بودم و چون مطلع شدم ترسیدم با کنار کشیدنم، مردم از دین برگردند.
امام على (ع) :بگو چه خصوصیاتى را خلیفه باید داشته باشد؟
ابوبکر: خیرخواهى و وفا و عدم چاپلوسى و نیک سیرتى و عدالت خواهى و عالم بودن به کتاب و فصل الخطاب و داشتن زهد و دفاع از مظلومین .
امام على (ع) : تو را به خدا این صفاتى را که گفتى ، آیا در وجود خود مى یابى یا در وجود من؟
ابوبکر: در وجود تو یا اباالحسن.
امام على (ع) :تو را به خدا آیا دعوت رسول خدا (ص) را، نخست من اجابت کردم یا تو؟
ابوبکر: البته تو.
امام على (ع) : آیا سوره برائت را در موسم حج به مشرکان من ابلاغ کردم یا تو؟
ابوبکر: بلى ؛ تو قرائت کردى .
امام على (ع) : آیا در موقع هجرت حضرت رسول اکرم (ص) سلم من جان خود را سپر آن حضرت قرار دادم یا تو؟
ابوبکر: الحق که تو بودى .
امام على (ع) : آیا در روز غدیر من مولاى تو و همه مسلمانان شدم یا تو؟
ابوبکر: بلکه ، تو.
امام على (ع) : آیا در آیه زکات ، ولایتى که بر ولایت خدا و پیامبر (ص) هم ردیف آمده مربوط به تو است یا من ؟
ابوبکر: مربوط به تو است .
امام على (ع) : آیا پیامبر خدا (ص) براى مباهله مشرکین نصارا با اهل و فرزندان من به سوى آنها خارج شد یا با تو و فرزندانت؟
ابوبکر: نه با شما و فرزندانت خارج شد.
امام على (ع) : آیا آیه تطهیر درباره من و اهل بیتم نازل شده یا درباره تو و اهل بیت تو؟
ابوبکر: یقینا براى تو و اهل بیت تو نازل شد.
امام على (ع) : آیا در زیر کساء من و همسرم و فرزندانم به دعاى پیامبر (ص) مشمول واقع شدیم یا تو؟
ابوبکر: بلى تو و اهل و فرزندانت بودند.
امام على (ع) : آیا منم صاحب آیه یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شرده مستطیرا یا تو هستى؟
ابوبکر: البته تویى.
امام على (ع) آیا تو بودى آنکه آفتاب براى او برگشت تا او نماز خود را خواند سپس آفتاب غروب کرد یا من بودم ؟
ابوبکر: تو بودى .
امام على (ع) : آیا تو بودى آنکه در روز احد از جانب آسمان او را چنین خطاب کردند.
«لا سیف الا ذوالفقار لا فتى الا على» یا من بودم ؟
ابوبکر: البته تو بودى ...
امام على (ع) : آیا آنکه پیامبر (ص) او را به سوى طایفه جن ماءموریت داد و او ماءموریت را پذیرفت تو بودى یا من ؟
ابوبکر: یا على تو بودى .
امام على (ع) : آیا منم که پیامبر (ص) به علم قضا و فصل الخطاب دلالت کرد و فرمود: على اقضاکم یا تویى ؟
ابوبکر: تو بودى
امام على (ع) : آیا تو بودى آن کسى که پیامبر (ص) در حق او به فاطمه (س) فرمود: تو با کسى ازدواج کردى که از حیث ایمان و اسلام بر همه مقدم است یا من بودم ؟
ابوبکر: آن شخص تو بودى .
امام على (ع) : آیا تو بودى در روز بدر که ملک هاى هفت آسمان به او سلام دادند، یا من بودم ؟
ابوبکر: البته تو بودى...
امام على (ع) از مناقب خویش مى گفت و ابوبکر آن را تصدیق مى کرد. آنگاه امام به او فرمود: پس چه چیز تو را از خدا و پیامبر (ص) و دین خدا باز داشته و مقامى را که اهلیت آن را ندارى تصاحب کردى ؟
ابوبکر در این حال به گریه افتاد و عرض کرد: راست فرمودى امروز را به من مهلت بده تا در این مبارزه بیندیشم . آنگاه به سوى خانه خود مراجعه کرد. سحرگاه ابوبکر به خدمت امام على (ع) آمد و گفت : یا اباالحسن دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم و ماجراى خواب شب گذشته خود را که حضرت رسول اکرم (ص) به او بى اعتنایى کرده و به او فرموده ، که حق را به اهلش بازگرداند را براى حضرت تعریف کرد.
على (ع) دست خود را گشود و ابوبکر با امام دست بیعت داد و آنگاه امام على (ع) به او فرمود: این واقعه را براى مردم در مسجد بازگو کن. ابوبکر به سوى مسجد روان شد، لکن در راه عمر با او برخورد کرد و چون ماجرا را شنید او را از این عمل بازداشت.
سلام
وبلاگتون خیلی زیباست. از مطالب مفیدتون ممنون