در بسیاری از منابع تفسیری، تاریخی و روایی سنی و شیعه آمده است که رسول الله (ص) از دوازده جانشین خود خبر داده که عزت اسلام به آنها بستگی دارد. اما بسیاری از علماء اهل سنت به علل مختلف مصادیق راستین ایشان را معرفی یا تایید نکردند. در این مقاله، ابتدا به بررسی واقعه غدیر خم و آنچه که بر حضرت علی (ع) گذشت، خواهیم پرداخت و سپس به تعدادی روایت از پیامبر (ص) درباره ی جانشینان بعد از ایشان، اشاره می کنیم.
پیش گویی پیامبر (ص):
روزی پیامبر (ص) در بین راه رفتن سر مبارک خود را بر شانه حضرت علی (ع) نهاده و گریستند. حضرت علی (ع) گفتند چه چیز شما را به گریه آورده است؟ پیامبر (ص) فرمودند:
گروهی از تو کینه ها در دل دارند و آشکار نخواهند کرد تا آن هنگام که من از دنیا بروم.
{ینابیع المودة ج1 ص134 – شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4 ص107 – الریاض النضره ص651}
اَظهَرُ مِنَ الشَّمس:
مائده/3 : الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...
امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم...
در قرآن آمده در روز غدیر خم دین اسلام کامل شد. چرا؟!!
آیا به صرف آمدن دستور حرام بودن گوشت خوک دین کامل شد؟ آیا گوشت خوک و مردار و ... از قبل حرام نبوده است؟یا شاید برای کامل شدن پازل اسلام که پیامبر (ص) 23 سال تلاش کردند،اتفاق بسیار مهم تری افتاده است؟
مائده/67 : یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ / وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ...
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای، و خداوند تو را از {شرّ} مردم نگه می دارد.
پیامبر چه چیزی را باید از جانب پروردگارش به مردم می رساند، که خداوند میگوید اگر نرسانی رسالت او را انجام نداده ای؟
چرا باید خطری از جانب مردم پیامبر را تهدید کند، که خداوند می گوید تو را از شر مردم در امان نگه می دارم؟
← امام محمد غزالی: یکی از خطبه های رسول خدا به اتفاق همه مسلمانان در روز عید غدیر خم است، که فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست اوست، عمر پس از این فرمایش پیامبر به علی اینگونه تبریک گفت: افتخار افتخار ای ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی. این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی و نشانه رضایتش از انتخاب علی به رهبری امت دارد. اما پس از گذشت آن روزها عمر تحت تاثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت (سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی) و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکرکشی ها، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمین های دیگر راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد. پس آن عهد را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهای ناچیز بدست آوردند و چه بد معامله ای کردند.
{کتاب سرالعالمین و کشف ما فی الدارین ج1 ص18}
ادامه مطلب ...
در شهر حلّه، مرد جفاپیشه ای بود به نام مرجان صغیر که نسبت به اهل بیت دشمنی می ورزید، ولی ابو راجح علاقمند به خاندان رسالت بود و از دشمنان آنان، بیزاری می جست. روزی جاسوسان به حکام خبر دادند که ابوراجح خلفا را بدگویی می کند؛ او را احضار کرد و دستور شکنجه و شلّاق صادر شد. آنقدر او را زدند که دندان هایش ریخت؛ سپس زبان او را از کام کشیدند و بینی او را سوراخ و ریسمان از آن عبور دادند و در کوچه های حلّه می کشیدند. به حاکم خبر دادند که ابوراجح از پا افتاده؛ دیگر امکان برگرداندن او در کوچه ها نیست. حاکم دستور اعدام صادر کرد، اما برخی گفتند: او پیر است و پیکرش درهم شکسته، او خواهد مرد و نیازی به اعدام نیست؛ پس او را رها کردند. نزدیکانش آمدند و او را به خانه بردند. همه فکر می کردند که به زودی می میرد؛ ولی فردای آن روز دیدند او سالم و پر نشاط، به نماز ایستاده؛ دندان هایش سالم و زخم هایش بهبود یافته. همه حیرت زده از او حقیقت واقعه را پرسیدند.
او گفت: در اوج درد و رنج، به حضرت مهدی (عج) متوسل شدم و از او طلب فریادرسی نمودم. ایشان وارد خانه ام شدند و دست گره گشا و شفابخش خویش را بر چهره ام نهادند و فرمودند:
«اخرج و کدّ علی عیالک فقد عافاک الله تعالی؛ برخیز و از خانه بیرون برو و برای اداره زندگی خود و خانواده تلاش کن، خدا نعمت صحّت و سلامت را دگربار به تو برگردانده است.»
شمس الدّین محمّد که این روایت را آورده است، می گوید: درحالی ابو راجح را دیدم که طراوت جوانی او برگشته، چهره اش گندم گون و قامتش برافراشته بود.
خبر عنایت حضرت مهدی (عج) در شهر حلّه پیچید. حاکم بیدادگر او را احضار کرد. هنگامی که او را صحیح و سالم دید، سخت به وحشت افتاد و رفتار ظالمانه خویش را با رهروان اهل بیت (ع) تغییر داد و روش عادلانه پیش گرفت. ابوراجح پس از دیدار با حضرت، گویی جوانی 20 ساله بود و شگفت انگیز اینکه تا پایان عمر، همان طراوت جوانی را با خود داشت. (بحارالانوار ج52 ص70)
منبع: کتاب از ظهور تا پیروزی حضرت مهدی (عج) – مولف: سید حسین تقوی
در قرآن مجید آیات فراوانی هست که در بیان و اثبات امامت ائمه طاهرین می باشند. البته دلالت این آیات با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است؛[۱] ما در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم:
۱) “وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ”؛[۲]
به خاطر آورید هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهدۀ این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند.)
۲) “وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیرْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَوةِ وَ کاَنُواْ لَنَا عَابِدِینَ”؛[۳]
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى کردند و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى کردند.
۳) “وَ جَعَلْنَا مِنهُمْ أَئمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرُواْ وَ کَانُواْ بِایَاتِنَا یُوقِنُونَ”؛[۴]
و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مىکردند، چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.
۴) “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک…”؛[۵]
ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای، و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند ”.
ادامه مطلب ...